أمیرالمؤمنین علیه السلام در خطبۀ 184 نهج البلاغه که به خطبۀ متقین مشهور است ویژگی های فرد با تقوا را بیان کرده و ششمین ویژگی فرد با تقوا را چنین ترسیم میکنند؛ فرد با تقوا وقتی در بلا قرار میگیرد، حالش مانند حالی است که در رفاه داشت. در این مقاله با ترسیم واقعیت سختی و مصیبت و فوائد آن به شرح کلام حضرت پرداخته شده است.
نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ؛ افراد با تقوا وقتی در بلا قرار میگیرد، حالشان مانند حالی است که در رفاه داشتند.
عموم مردم وقتی به رفاه میرسند از آن استقبال میکنند و شاد و خوشحال هستند ولی وقتی گرفتار می¬شوند افسرده و نگران هستند اما فرد با تقوا به مرحله ای میرسد که حالش هنگام بلا و گرفتاری مانند وقتی است که در رفاه و راحتی قرار دارد.
کسی که درمسیر تقوا و ایمان قرار میگیرد نباید در سختیها خود را عقب بکشد، حضرت درخطبۀ 231 میفرماید: ایمان دو نوع است؛ «فَمِنَ اَلْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي اَلْقُلُوبِ »؛ یک قسم نوع، ایمان مستقر است که در دل انسان استقرار پیدا کرده تبدیل به شخصیت او میشود، «وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلصُّدُورِ» قسم دیگر ایمان عاریه ای است یعنی عار و ننگ است و در نهایت نیز آن را از انسان پس میگیرند.
لذا مؤمن واقعی نباید در سختیها عقب برود، این علامت خوبی نیست! امام حسین علیهالسلام فرمودند: «فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»؛ عموم مردم بندۀ دنیا هستند و تا وقتی که معیشتشان به راه باشد از دین سخن میگویند اما هنگام بلاء دینداران خیلی کم هستند. اما متقین در سختی و مشکلات همان حالی را دارند که در رفاه و راحتی داشتند.
حضرت در نامه 36 میفرماید: «لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً»؛ اگر جمعیت زیادی دور من جمع باشند احساس عزت نمیکنم، اگر تنهای تنها نیز باشم وحشتی ندارم.
مغیره ابن شعبه به امام علی علیهالسلام اهانت کرد سپس به امام حسن علیهالسلام گفت: اگر من به علی اشکال میگیرم به این دلیل نیست که او خیانت کرده و یا بر خلاف اسلام حکم نموده بلکه به این دلیل است که او عثمان را کشته است. (مغیره ابن شعبه که خودش هزار و صد اشکال دارد این طور با امام حسن علیهالسلام صحبت میکند)!
امام حسن علیهالسلام فرمودند: «أمَّا أنتَ یَا مُغَیرَة فلم تكن بخليق أن تقع في مثل هذا»؛ اما تو ای مغیره! اصلا در حدی نیستی که اجازه داشته باشی چنین حرفی بزنی «وإنما مثلک کمثل بعوضة»؛ ماجرای تو مانند آن پشهای است که روی یک درخت خرما نشسته بود و به درخت گفت: «استمسکی فإنی أرید أن أطیر»؛ خودت را محکم بگیر که میخواهم پرواز کنم. درخت خرما گفت: تو آن قدر کوچکی که من اصلا آمدن تو را متوجه نشدم چه رسد به این که بخواهم برای رفتن تو خودم را آماده کنم! سپس فرمودند: «و اللّه ما نشعر بعداوتك إيّانا و لا اغتممنا إذ علمنا بها و لا يشقّ علينا كلامك»؛ ای مغیره قسم به خدا ما اصلا دشمنی تو را متوجه نشدیم و وقتی شنیدیم نیز اندوهگین نشدیم و این کلام تو بر ما سخت نیست. (بهج الصباغة، جلد: ۹، ص ۵۹۷)
فرد باتقوا از سختیها استقبال میکند زیرا می¬داند که رشد او در این سختیها، در این خودسازیها، در این مبارزهها است.
عموم مردم به دنبال راحتی هستند و شادابی و نشاط و تکامل خود را در حال رفاه و نعمت میبینند؛ اما فرد با تقوا می¬داند که در سختیهاست که می¬تواند اوج بگیرد لذا از سختی ها بیشتر استقبال میکند و از رفاه و راحتی دوری می کند .
در حکمت ۱۳۹ حضرت میفرمایند: «وَ أُنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ»؛ علماء ربّانی با اموری اُنس دارند که جاهلان از آن وحشت دارند.
و یا حضرت میفرمایند: «وَاللهِ لاَبْنُ أَبیطالِبٍ آنَسُ بِاْلَمْوتِ مِنَ الطّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ»؛ قسم به خدا علی بن ابی طالب آنقدر به مرگ اُنس دارد که حتی از انس یک کودک به پستان مادر بیشتر است.( نهج البلاغه فیض الاسلام: خطبۀ 5)
حیات و رشد انسان در سختیهاست همان طور که حیات و رشد بچه به شیر مادر است! سپس حضرت میفرمایند: «وَ صَحِبوُا الدّنیا بأَبدانٍ أرواحُها معلَّقةٌ بِالمَحَلِّ الأَعلی»؛ عملاء ربّانی جسمشان در دنیاست ولی روحشان جای دیگری است، تا به اینجا میرسد که می فرماید: «آهْ آهْ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ»؛ چقدر مشتاق دیدارشان هستم! ( نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت ۱۳۹ )
بنابراین فرد باتقوا از سختیها استقبال میکند و اصلا رفاهیات برای او مهم نیست. زیرا میداند که رشد واقعی در سختیهاست، اگر انسان از سختیهای راه نترسد میتواند به مراتب بالای از کمال دست پیدا کند.
اگر انسان به دنبال منّیتها و منافع خود باشد در مراحل اولیه میماند و حتی یک پشه می¬تواند او را شکار کند اما اگر از خودش گذشت میتواند فیل را شکار کند:
آن نفسی که با خودی خود تو شکار پشه¬ای | و آن نفسی که بیخودی پیل شکارت آیدت |
انسان تا وقتی که فقط منافع خود را در نظر می گیرد مثل پاییز مرده بوده و از زندگی نشانی ندارد، اما وقتی از خودش می گذرد زمستانها برای او بهار و سختیها برای او رفاه است!
آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده ای | و آن نفسی که بیخودی دی چون بهار آیدت |
لذاست که سختیها برای او رفاه است، بر همین اساس حضرت در خطبۀ ۲۱۵ میفرمایند: «مَا لِعَلِيٍّ وَ لَنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى»؛ علی را با نعمتها و لذّات ناپایدار چکار؟! «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ»؛ به خدا پناه میبرم از خوابیدن عقل و لغزشهای زشتی که در پی دارد و از خدا کمک میگیرم.
فرد با تقوا نوع نگاهی که به سختیها دارد خیلی با نگاه مردم عادی متفاوت است؛ یک روز میخواستند آفتابپرستی را محاکمه کنند! قاضی خفاش بود، گفت: سختترین تنبیه را برای او در نظر گرفتهام، او را ببرید بیاندازید زیر آفتاب!
خفاش از نور فراری است فکر میکند آفتابپرست هم مثل اوست، در حالی که آفتاب پرست از نور آفتاب استقبال میکند.
فرد با تقوا اینگونه است و از سختی گریزان نیست زیرا نگاه او به سختیها نگاه قرآنی است «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً _ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛(الشرح: 5و6). بر اساس این آیات همراه هر سختی یک آسانی وجود دارد نه اینکه اول انسان سختی بکشد بعد آسانی بیاید خیر! این آسانی همراه سختی است یعنی در همان زمانی که سختی می¬بیند لذت نیز می¬برد.
علاوه بر این که در تفسیر این آیات علماء بلاغت گفته اند آیۀ دوم فقط تأکید آیۀ اول نیست بلکه از آیۀ دوم استفاده میشود که برای هر سختی دو آسانی وجود دارد زیرا (الْعُسْرِ) معرفه است. معرفه حتی اگر ده بار تکرار شود یکی است. به عنوان مثال وقتی میگویند: علی آمد، علی رفت، علی گفت، علی نشست، تکرار کلمۀ «علی» دلالت بر تعدد فرد نیست و در تمام این جملات یک نفر است که این کارها را انجام داده. اما اگر نکره تکرار شود این تکرار تعدد را میرساند به عنوان مثال وقتی میگویند: یکی آمد، یکی رفت، یکی گفت، یکی نشست، این تکرار میرساند که چهار نفر بودند که این کارها را انجام دادند. در آیۀ محل بحث نیز «يُسْراً» نکره آمده است و تکرار آن به این معناست که دو آسانی وجود دارد اما «الْعُسْرِ» معرفه است و تکرار آن تعدد را نمیفهماند و میتوان چنین نتیجه گرفت که «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ با هر سختی دو آسانی وجود دارد آسانی پشت سر آسانی است. انسان با تقوا این را درک میکند و با این دید به سختیها نگاه میکند.
حضرت علی علیهالسلام در نهج البلاغه نقل میکند که پیغمبر صلّی الله علیه و آله مکرراً میفرمودند: «انّ الجَنّةَ حُفَّتْ بالمَكارِه»؛ (نهج البلاغه فیض الاسلام،خطبه 175) گرداگرد بهشت را سختیها فرا گرفته یعنی با سختیها دست و پنجه نرم کنید زیرا در پس این سختیها بهشت قرار دارد.