بسم الله الرحمن الرحیم

پرهیز از تن پروری

أمیرالمؤمنین علیه السلام در خطبۀ 184 نهج البلاغه که به خطبۀ متقین مشهور است ویژگی های شیعۀ خاص و با تقوا را بیان میکنند.دوازدهمین ویژگی که برای شیعیان بیان میکنند این است که بدنهایی لاغر و نحیف داشته و اهل تن پروری نیستند.

فهرست
  • ↓۱- بدن لاغر و نحیف
  • ↓۲- چرا شیعیان بدنی نحیف دارند؟
  • ↓۳- تن پروری مانع زکاوت
  • ↓۴- غذای امام علی علیه السلام
  • ↓۵- بدن باید در خدمت روح باشد
  • ↓۶- مطالب مرتبط

بدن لاغر و نحیف

وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ؛ شیعیان با تقوا بدنهایی لاغر و نحیف دارند.

این که انسان بدن قوی داشته باشد و بتواند خدمت کند مطلوب است چنانچه حضرت در دعای کمیل عرضه میدارند: «يَا رَبِّ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِی»؛ خدایا بدنی قوی به من بده که خدمت بکنم.(مفتاح الجنان، ص: 64)

اما انسان نباید تن پرور باشد أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ؛ افراد با تقوا تن پرور نیستند. اگر انسان تن‌پرور باشد درد مردم را نمیفهمد؟ اگر انسان تن‌پرور باشد نمیتواند درست تصمیم بگیرد.

عطار نیشابوری می‌گوید:

تو تن پرور شوی از چرب و شیریننمی‌دانی طریق ملت و دین !

ابوعلی رودباری خودش از عرفا است می‌گوید:

«إذا قال الصوفي بعد خمسة أيام أنا جائع»؛ (صوفی در اصطلاحات آن زمان به معنی عارف است) اگر عارفی بعد از پنج روز بگوید: من گرسنه‌ام! «فألزموه السوق و مروه بالكسب»؛ پس او را به بازار بفرست و توصیه کن مشغول کسب و کار شود. یعنی او استعداد ریاضت ندارد!

انسان به جایی می‌رسد که بدنش خود را وفق می‌دهد و دیگر احساس گرسنگی نمی‌کند.

أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ؛ وقتی به بدن و رفتارشان نگاه می‌کنید می‌بینید آنها تن‌پرور نیستند و به بدن خود سختی می‌دهند.

چو شد آسوده دل ز فکر شرففکر شأن و شکم باید کرد

اگر کسی بی خیال همه چیز شود و دیگر نخواهد انسان شریفی باشد، آن وقت میتواند به دنبال موقعیت اجتماعی و پر کردن شکم برود و مشغلۀ او این شود که چگونه به شکمم برسم؟! چگونه موقعیت و ریاستم را بالا ببرم؟!

چرا شیعیان بدنی نحیف دارند؟

عوامل زیادی وجود دارد که انسان باتقوا را لاغر می‌کند؛ مانند روزه، سحرخیزی، کم غذایی، پوشیدن لباس‌های خشن اما در کنار این عوامل آن چه بیشترین تأثیر را دارد حال قلبی آنهاست که خوف از خدا و غم فراق و عشق به خدا جسم شیعیان را نحیف میکند.

حضرت عیسی علیه‌السلام سه نفر لاغر را ‌دیدند که بدن های نحیف و لاغری داشتند و رنگی در رخسار نداشتند از آن-ها پرسیدند: «مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم»؛ چی دارم می‌بینم؟ شما را چه شده است؟ آنها گفتند: ترس از دوزخ و آتش است که ما را به این شکل درآورده! حضرت فرمودند: «حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُؤْمِنَ الْخَائِف»؛ خداوند شما را از عذاب در امان نگه میدارد. ‌سپس به راه خود ادامه دادند تا با سه نفر دیگر مواجه شدند که از گروه اول لاغرتر و نحیفتر بودند وقتی علت را جویا شدند آنها گفتند: عشق به بهشت ما را چنین بی‌قرار کرده است. حضرت فرمودند: «حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعْطِيَكُمْ مَا تَرْجُون»‌؛ خداوند آن بهشتی که مشتاقش هستید را به شما خواهد داد. سپس به راه خود ادامه دادند تا با سه نفر دیگر مواجه شدند که از آن دو گروه لاغرتر و نحیف¬تر بودند، پرسیدند شما را چه شده؟ گفتند: عشق خدایی است که ما را اینقدر لاغر کرده است. حضرت با تأکید فرموند: «اَنتُم مُقَرَّبوُن، أَنْتُمُ الْمُقَرَّبُون‌»؛ شما مقربان درگاه الهی هستید.( مجموعة ورّام: ج۱ ص۲۲۴)

در هر صورت این خوف و آن شوق و آن عشق، نمی‌گذارد انسان چاق شود. کم‌خوری‌ها، بیدارخوابی‌ها، زحمت‌هایی که می‌کشند بر روی جسم شان تاثیر دارد.

تن پروری مانع زکاوت

تن پروری علاوه بر اینکه با صفات شیعیان منافات دارد مانع هوشیاری و زیرکی شده و انسان را از تصمیمات جدی باز می‌دارد. زیرا خونی که قرار است دور مغز بگردد، دور معده میگردد. «لاَ تَجْتَمِعُ اَلْفِطْنَةُ وَ اَلْبِطْنَة»(مستدرك الوسائل ج۱۶ ص۲۲۲)؛ شکم‌پروری با زرنگی جمع نمی‌شود. «لاَ تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ»( نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه 211 ج 4 ص 269)؛ سورچرانی با مصمم بودن سازگاری ندارد.

غذای امام علی علیه السلام

یک روز شخصی به نام «عمرو بن حريث» با خودش ‌گفت شاید علی علیه‌السلام بخاطر علمی که دارد، به غذایی دست پیدا کرده که موجب چنین توان و قدرت شده است! لذا تصمیم گرفت مخفی شود تا موضوع را بررسی کند. هنگام ناهار دید که فضه در یک ظرف لاک و مهر شده برای حضرت غذا ‌آورد. با خودش گفت: حدسم درست بوده است! قبل از اینکه حضرت لاک و مهر را باز کند کنار حضرت آمد تا از ماجرا با خبر شود. حضرت لاک و مهر را شکستند دید در آن نان جو خشک شده است! گفت: علی جان! شما با همین نان خشک جو این¬قدر قدرت و توان بدست آوردید؟(المناقب ج۲ ص۹۸)

در نهج البلاغه نیز آمده که حضرت امیر علیه‌السلام می‌فرماید: «وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ»؛ گويا مى‌شنوم كه شخصى از شما مى‌گويد:«إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ»؛ اگر غدای علی این است، پس باید از ضعف زمین¬گیر شود و زانوانش دوام نیاورد! نه اینکه بیاید و با ابطال و پهلوانان و شجاعان مبارزه ‌کند و همه را زمین بزند. سپس در پاسخ به او می فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً»؛ درخت جنگلی با این که آب نمی‌خورد، محکمترین چوب را دارد! (نهج البلاغه فیض الاسلام نامه 45)

درخت جنگلی حتی در آتش مقاومت میکند و دیر خاکستر میشود اما درختانی که هر روز آب می‌خورند این استحکام را ندارند. پس معلوم میشود همیشه قدرت به خوردن نیست و حضرت از جایی دیگر قدرت بدست آورده بودند.

عُمر ازحضرت علی علیه‌السلام پرسید: «يَا أَبَا الْحَسَنِ لَقَدِ اقْتَلَعْتَ مَنِيعاً وَ أَنْتَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ خَمِيصاً»؛ ای اباالحسن تو در خیبر را از جا کندی در حالی که سه روز بود نان نخورده بودی چطور ممکن است؟ فرمود: «مَا قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِيَّةٍ وَ لَكِنْ قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ إِلَهِيَّة»؛ من در خیبر را به قدرت بشری از جا نکندم بلکه این کار را با قدرت الهی انجام دادم. (بحارالأنوار ج 21 ص 40) قدرت الهی وقتی ایجاد میشود که انسان فانی شده و از خودش هیچ نداشته باشد.

بدن باید در خدمت روح باشد

در هر صورت،انسان‌های باتقوا شکم‌چران و تن‌پرور نیستند، حضرت در نامه چهل و پنج میفرماید: «أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ» آیا دلم خوش باشد که به من امیر مؤمنان میگویند ولی شریک سختی‌ها و گرسنگی‌های مردم نباشم؟ «فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا»؛ مگر من را خدا خلق کرده که مثل حیوانی باشم که او را با طناب بستند همیشه مشغول خوردن است؟

در هر صورت انسان باتقوا روح خود را در اختیار جسمش قرار نمیدهد که هر چه خواست برای او فراهم کند بلکه جسم خود را در خدمت روح قرار داده و به او سختی می دهد. «اذا کانَتِ النُّفوسُ کباراً»؛ وقتی شخصیت بزرگ است،«تَعِبَتْ فی مُرادِهَا الْأجْسامُ»؛ جسم برای تحصیل خواسته آن روح و آن شخصیت خسته شده و زحمت می‌کشد.( شرح ‌نهج البلاغه ( ابن‌ أبي ‌الحديد) ج 11 ص 132)

از خودی تا ذره‌ای باقیست سالک در ره استهر کجا افتد ز دوش این بار منزل می‌شود
(صائب تبریزی)

انسان نباید تن پرورد باشد اما داشتن جسم قوی مطلوب است: «يَا رَبِ‌ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِي»؛ خدایا به من قدرت جسمانی قوی روزی گردان تا بتوانم خدمت کنم. (زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 64)

برخی از مرتاضین هستند که اهل غذا نیستند اما جسم قوی دارند من بیست و پنج روز با یکی از اینها بودم و دائم او را کنترل می‌کردم؛ غذایی نمیخورد اما بدنش ورزیده بود زیرا به مرحله ای رسیده بود که از ملکوت انرژی میگرفت.

مطالب مرتبط

ماجرای خطبه متقین

خطبه متقین (همام)

دانلود شرح خطبه متقین جلسه ۵