امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبۀ 184 نهج البلاغه که به خطبۀ متقین مشهور است صفات متقین و شیعیان را بیان کردند، اولین صفتی که برای متقین بیان فرمودند بحث مراقبت از زبان است که با عبارت «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» آن را بیان فرمودند. جالب اینجاست که بر اساس آن چه در آیات و روایات آمده مراقبت زبان یکی از ارکان تقوا است به گونهای که اگر کسی مراقب زبانش نباشد سائر اعمال او بیفائده خواهد بود. در این مقاله مبحث مراقبت از زبان در نهج البلاغه بررسی شده و به جنبههای مختلف بحث با نگاه اخلاقی، عرفانی و اصلاحی پرداخته شده است.
مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ؛ اولین ویژگی فرد با تقوا این است که به حق سخن میگوید این ویژگی یکی از پایههای تقوا است به طوری که اگر نباشد رعایت سائر موارد تأثیری نخواهد داشت ممکن است فردی بگوید تقوا نسبی است پس اگر سائر ویژگیهای متقین را رعایت کنم اما زبان را رعایت نکنم، اشکالی ندارد، خیر! کسی که مراقب زبانش نیست هیچ تقوایی ندارد چنانچه حضرت میفرمایند: «وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ» به خدا قسم من ندیدم شخصی را (یعنی هیچ کسی نیست)، شخصی که تقوایی داشته باشد که این تقوا «تَنْفَعُهُ» به دردش بخورد، «حَتَّى يَخْزُنَ لِسَانَهُ» مگر اینکه مواظب زبانش باشد. اگر زبان را رعایت نمی کنیم، حرف از تقوا نزنیم.( شرح نهج البلاغه فیض الاسلام: خطبۀ 175.)
خداوند نیز در قرآن میفرماید: [یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً]؛ ای مؤمنین اگر تقوا را رعایت کنید، سخن حق بگویید و سخن باطل نگویید. [يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ]؛ در این صورت خداوند همۀ کارهای شما را اصلاح میکند(الاحزاب: 71.). («أَعْمالَكُمْ» جمع مضاف بوده و مفید عموم است یعنی تمام اعمال را اصلاح میکند)
این آیه جملۀ شرطیه است زیرا فعل مضارع «يُصْلِحُ» جزای شرط قرار گرفته و به صورت مجزوم؛ «يُصْلِحْ» ذکر شده است یعنی ای مؤمنین اگر شما مواظب سخنتان باشید، «يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ» همۀ اعمالتان را خداوند اصلاح میکند. جملۀ شرطیه نیز مفهوم مخالف دارد یعنی اگر مواظب زبانتان نباشید هیچ یک از اعمالتان را اصلاح نخواهد کرد.
امام صادق علیهالسلام نیز برای عبّاد بصری همین استدلال را بیان کردند. عبّاد مواظب زبانش نبود، حتی به امام نیز اشکال میگرفت!(الکافی ج 6 ص 271) حضرت به آیۀ شرفه استدلال کرده و گفتند: «اِعلُم اَنَّهُ لا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْكَ شَيْئاً»؛ بدان خدا هیچ یک از اعمالت را قبول نمیکند «حَتَّي تَقُولَ قَوْلا عَدْلا»؛ مگر اینکه درست حرف بزنی، و مواظب زبانت باشی(الکافي ج۸ ص۱۰۷).
بحث زبان در نهج البلاغه در چهار قالب اخلاقی، رعایت ادب، عرفانی و تحولی مطرح شده است که در ادامه به هر کدام اشاره میشود.
«اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ»؛ زبان درندهای است که اگر آزاد باشد افراد را میدرد پس باید مواظب بود که زبانمان به کسی آسیب نزند.( شرح نهج البلاغه فیض الاسلام؛ حکمت 57.)
«وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوَى أَلْسِنَتِکُمْ»؛ شمشیر یا دست خود را بر اثر لغزش زبان کسی به حرکت در نیاورید.(شرح نهج البلاغه فیض الاسلام؛ خطبه 232) گاهی انسان حرفی میزند که موجب جنگ و دعوا میشود، انسان باید مراقب باشد چنین حرفی نزند و اگر چنین حرفی شنید خویشتندار باشد تا دعوا نشود و به تعبیر حضرت شمشیر یا دست خود را بر اثر لغزش زبان کسی به حرکت در نیاورد.
عالمی را یک سخن ویران کند | روبهان مرده را شیران کند |
امام باقر علیهالسلام فرمودند: «لَو کانَ لِالسِنَتِکُم أَوْكِيَةٌ»؛ اگر زبانهای شما بند میداشت وحرفهای ناپسند نمیگفتید«لَحَدَّثْتُ كُلَّ امْرِئٍ بِمَا لَهُ وَ عَلَيْهِ»؛ برای هر کسی از اتفاقات خوب یا بد آیندهاش خبر میدادم.( الکافي ج۱ ص۲۶۴)
ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام پرسید: «مِنْ أَيْنَ أَصَابَ أَصْحَابَ عَلِيٍّ مَا أَصَابَهُمْ مَعَ عِلْمِهِمْ بِمَنَايَاهُمْ وَ بَلاَيَاهُمْ»؛ اصحاب علی علیهالسلام علم «بلایا و منایا» داشتند پس چگونه کشته شدند؟ انسان وقتی از خطرات پیش رو مطلع است قطعا به شکلی رفتار میکند که در خطر قرار نگیرد. آنها که از بلاها خبر داشتند چه شد که در بلا افتادند؟
اینجا دو جواب وجود دارد:
جواب اول: آنها میدانند و مصلحت نیز همین است که اقدام کنند. شما نیز اگر روزی فهمیدید مصلحت در اقدام به مرگ است اقدام چنانچه دیده شده در حوادث جنگ، در دفاع از مظلومین، فردی میبیند اگر خودش را فدا کند افراد زیادی نجات پیدا میکنند و این کار را انجام میدهد.
جواب دوم: آنها از کجا میدانند؟ علی علیهالسلام از کجا میداند که این اتفاق برایش میافتد؟ این را از عالم بالاتر میفهمند، نه از این عالم! اگر از عالم بالا به انسان خبری را دادند، احکامش فرق میکند.
اصحاب علی علیهالسلام و دیگر افرادی که مثل میثم تمار خیلی نزدیک به امامان بوده و از زمان و نوع مرگشان خبر دارند این خبر از یک عالم بالاتر از این عالم ناسوت به آنها رسیده لذا احکامش فرق میکند.
لذا حضرت به ابو بصیر فرمودند: «مِمَّنْ ذَلِكَ إِلاَّ مِنْهُمْ ؟» آیا از کسی غیر از ائمه این مطلب را فهمیدند؟ سپس ابوبصیر توضیح بیشتر خواست حضرت فرمودند: «ذَلِكَ بَابٌ أُغْلِقَ»؛ از پشت در بسته به آنها خبر میدادند. «اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتٌ عَلَيْهِمَا فَتَحَ مِنْهُ شَيْئاً يَسِيراً»؛ امام حسین علیهالسلام یک مقدار در را باز کرد و فهمیدند. (پس طبق روال معمول نبوده لذا اشکال فقهی به آن وارد نیست.) سپس حضرت فرمودند: «يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ أُولَئِكَ كَانَتْ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ أَوْكِيَةٌ»، آنها مراقب زبانشان بودند و به همین جهت به آنها نشان دادند.( الکافي ج۱ ص۲۶۴) پس اگر انسان مراقب زبانش باشد و هر حرفی را نزند، ملکوت را میفهمد و در عرفان و سیر و سلوک تأثیر دارد.
در خطبه 90 ببینید، حضرت میفرماید: «اللَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لِي فِيمَا لَا أَمْدَحُ بِهِ غَيْرَكَ»؛ خدایا به من لطف کردی که من غیر از تو را مدح نمیکنم«وَ لَا أُثْنِي بِهِ عَلَى أَحَدٍ سِوَاكَ وَ لَا أُوَجِّهُهُ إِلَى مَعَادِنِ الْخَيْبَةِ»؛ و غیر از تو را که معدن ناامیدی هستند ستایش نمیکنم «وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِي عَنْ مَدَائِحِ الْآدَمِيِّينَ وَ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْبُوبِينَ الْمَخْلُوقِينَ »؛ خدایا به من لطف نمودی که زبانم برای مدح از آدمها و تمجید از مخلوقات نمیچرخد! ( شرح نهج البلاغه فیض الاسلام؛ خطبه 90.) اینها بحثهای سیر و سلوکی است.
خطبهی 224 خطبهای بسیار عجیب است و باید آویزهی گوش تمام واعظها، منبریها و روحانیون باشد. جریان این است که علی علیهالسلام خواهرزادهای فقیه، شجاع و مومن به نام «جَعده» که داشتند. آنقدر شجاع بوده که معاویه به او گفت: این شجاعت را تو از علی داری و او هم گفت: « لَو كانَ لَكَ خالٌ مِثلُ خالی لَنَسیتُ اَباك»؛ تو نیز اگر داییای مثل دایی من داشتی، از پدرت یادت میرفت! (بحار الأنوار ج۳۴ ص۲۸۱)
آنقدر خوب بود که علی علیهالسلام از جنگ جمل که به کوفه رفتند وارد خانه ایشان شدند و آن شبی که حضرت علی علیهالسلام قرار بود در مسجد ضربه بخورند، اهل بیت گفتند آقا امشب خطر است، جَعده بن هبیریه را برای نماز بفرستید.
سپس حضرت فرمودند: ای جعده برای مردم شروع به سخنرانی کن. زبان جعده گرفت و نتوانست در مقابل عظمت علی علیهالسلام سخن بگوید. با همۀ پاکیاش، با همۀ توان سخنوری و فقاهت و شجاعتش نمیتواند در مقابل و در کنار علی علیهالسلام حرف بزند.
حضرت از این فرصت استفاده کرده و مطالب عجیبی بیان کردند: «أَلاَ وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الاْنْسَانِ فَلاَ یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ»؛ بدانید این زبان یکی از اعضای انسان است اگر مانعی وجود داشته باشد سخن نمىگوید سپس به اینجا میرسد: «وَ إِنَّا لاُمَرَاءُ الْکَلاَمِ»؛ ما امیران سخن هستیم.
اگر کسی میخواهد تحولی ایجاد کند باید حرفی برای گفتن داشته باشد زیرا «رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ»؛ گاهی وقتها نفوذ سخن از شمشیر کشیدن بیشتر است.( شرح نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 388) و اگر میخواهد حرفی برای گفتن داشته باشد باید از علی علیهالسلام سخن بیاموزد زیرا «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلاَمِ».
البته نباید مانعی وجود داشته باشد زیرا اگر انسان تمام نهج البلاغه را خوب بلد باشد و خوب بفهمد وحفظ نیز باشد اگر مانعی وجود داشته باشد نمیتواند سخن بگوید! «فَلَا يُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ».
انسان باید با سخنان علی علیهالسلام آشنا باشد و موانع را نیز کنار بگذارد تا بتواند تحول ایجاد کند. آن موانع چه چیزهایی هستند؟
حضرت میفرمایند: «الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛ یکی از آن موانع احساس نیاز است.( شرح نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 3) احساس نیاز موجب میشود حتی انسان زرنگ و اهل استدلال نتواند حرفش را بزند!
برای شناخت موانع دیگر به حکمت 105 و 109 مراجعه کنید. این دو حکمت را حضرت در یک روز یعنی هفت روز بعد از رحلت حضرت رسول صلّیاللهعلیهوآله بیان فرمودند. حضرت در حکمت ۱۰۵ موانعی از قبیل نقطه ضعف و احتیاط افراطی را بیان کرده و در حکمت ۱۰۹ چگونگی برطرف نمودن آنها را بیان میکنند.