امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه 184 نهج البلاغه که به خطبۀ متقین مشهور است سومین ویژگی افراد با تقوا را با این عبارت ترسیم می کنند: «وَ مَشْیُهُمُ التَّواضُعُ» یعنی فرد باتقوا، با تواضع راه می رود. البته واژۀ «مشی» را می توان به دو گونه معنا نمود؛ یک معنا همان راه رفتن است، و دیگری به معنای خط و مشی است که وسیعتر از معنای اول است یعنی در تمام زندگی خط و مشی او تواضع است در این مقاله با توضیحات بیشتر این عبارت آشنا می شوید.
خداوند متعال در قرآن میفرماید: [وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرض هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الجاهلون قَالُواْ سَلاَماً]؛ عباد الرّحمان آنهایی هستند که بیحاشیه و آرام بر روی زمین راه میروند و هیچ غرور و تکبری در راه رفتن آنها دیده نمیشود، همچنین اهل نزاع و بحث با انسانهای جاهل نبوده و از کنار مسئله راحت رد میشوند.(الفرقان: 63)
در آیۀ دیگر میفرماید: [لا تَمْشِ فِي الأرْضِ مَرَحًا]؛ با حالت «مَرَح» راه نروید. حالت «مَرَح» این است که انسان یا از تکبر سرش را بالا بگیرد، یعنی من از همه بالاتر هستم، یا سرش را پایین بیاندازد، یعنی احدی را آدم حساب نکند و به هیچ کس هم توجه نکند، هر دوی آن غرور است. به آنهایی که سرشان را از روی غرور بالاتر بگیرند بدین معنی که من ازهمه بالاتر هستم، قرآن میفرماید: [إِنَّكَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا]؛ قد شما به کوهها که نمیرسد! و به آنهایی که سرشان را پایین میاندازند و هیچ کس را آدم حساب نمیکنند، میفرماید: [إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ]؛ هر طور راه بروید نمیتوانید زمین را بشکافید. (الاسراء: 37)
در قرآن چهارده آیه هست که در تمام کتب آسمانی بوده، یکی از آن آیات همین آیه است. در هر کتاب آسمانی این مسئله وجود دارد که راه رفتنتان درست باشد و از روی تکبر راه نروید.
تکبّر فقط از آن خداست چنانچه در سوره حشر آیه 23 آمده است: [هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ]
امام صادق علیهالسلام فرمود: «مَنْ مَشَى علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا»؛ آن کس که با تکبر و خیالات راه میرود (یعنی فکر میکند بزرگ است) «لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا»؛ تمام موجودات زیر زمین و بالای زمین، او را لعنت میکنند.( وسایل الشیعه: ج 15ص381)
بنابراین تکبّر، انسان را از رحمت الهی دور میکند و از همۀ پیشرفتها باز میدارد.
معنی دیگر «مَشْیُهُمُ مَعَ التَّواضُعُ» این است که خط و مشی آنها در تمام زندگی با تواضع همراه است.
یکی از کُنیههای حضرت علی علیهالسلام «ابوتراب» بود. ایشان کنیههای زیادی داشتند و ابن ابی الحدید میگوید حضرت از «ابوتراب» بیشتر خوششان میآمد و دوست داشتند با این کنیه ایشان را صدا کنند.
علی علیهالسلام در گوشه ای خوابیده بودند، گرد و خاک صورت حضرت را فرا گرفته بود. رسول گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله وقتی این صحنه را دیدند جلو آمده و گرد و خاک را از صورت حضرت پاک کردند. حضرت چشمهایش را باز کرد. پیامبر فرمودند: «اِنَما اَنتَ اَبُوتُراب»؛ واقعا تو خاکی و متواضع هستی! أمیرالمؤمنین از این حرف پیامبر بسیار خوشحال شد.(شرح نهجالبلاغة(ابنأبيالحديد) ، ج 1 ، ص 12)
در بحثهای اخلاقی و سیر و سلوک به مسئلۀ تواضع خیلی اهمیت داده میشود و میگویند باید انسان از خود هیچ نداشته باشید. نه اینکه خودش را همه کاره بداند و با غرور و تکبر دیگران را هیچ بداند.
بزرگترین خطبۀ نهج البلاغه خطبۀ 234 است که به نام خطبۀ قاصعه معروف می باشد. واژۀ «قاصعه» به معنی تکبرشکنی به همراه تحقیر است. تمام این خطبه در رابطه با تکبّرشکنی آن هم از نوع تحقیری است.
درآنجا دارد: «اعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِيسَ»؛ از کاری که خداوند با ابلیس انجام داد عبرت بگیرید «إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ»؛ شیطان شش هزار سال عبادت کرده بود. حضرت میفرماید معلوم نیست این شش هزار سال ازسالهای آسمانی بوده یا زمینی! (سال زمینی 365 یا 360 روز است. سال زحلی (یک دور زحل در دایرهالبروج) سی سال طول میکشد.)
شش هزار سال عبادت کرد و خداوند بخاطر یک ساعت تکبر؛«عَنْ کبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ» او را ساقطش کرد. «أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ» و آن همه اعمال طولانی او را حبط نمود و تمام ن شش هزار سال عبادت از بین رفت.
آیا اگر انسان تکبر کند سالم میماند؟ «کلَّا مَا کانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً»؛ هرگز! اینطور نیست که خداوند یک ملک را ( ابلیس در اثر عبادت زیاد ملکوتی شده بود) به خاطر گناهی ساقط کند، ولی بشر را به خاطر همان گناه وارد بهشت کند. «إِنَّ حُکمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ»؛ حکم خدا درآسمان و زمین یکی است.
هر کسی که تکبر کند ساقط میشود و هر کس در سیر و سلوک به درجه¬ای رسیده بهخاطر اوج تواضع و دوری از تکبر بوده یعنی واقعا خودش را ندیده و فانی فیالله شده است. اگر کسی خود را نبیند علم و قدرت الهی پیدا پیدا میکند، انسان مانند یک حباب بر روی اقیانوس است تا وقتی حباب است ارزشی ندارد اما وقتی که بشکند، وصل به اقیانوس شده و دارای صفات اقیانوس میشود.
در جنگ بدر خداوند به جبرئیل دستور داد که به پیامبر بگو مشتی خاک بر دارد، به علی علیهالسلام بدهد، تا به صورت کفار بپاشند. این کار را کرد. یک مشت خاک لشکر را درگیر خودش کرد.( ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۷۷) این قدرت الهی است «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ» شما آنها را نکشتید. «وَلكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» خدا آنها را کشت. «مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ ٱللَّهَ رَمَى» شما پرتاب نکردید، این کارها را خدا کرد.(الانفال: 17) یعنی اصلاً شمایی در کار نبودید، علی ای هم در کار نبود که این کار ها انجام شد . این علی که خود را نمیبیند میتوانست یک مشت خاک بریزد و یک لشکر را با خودش درگیر کند.
روزی عمر با تعجب از حضرت علی علیهالسلام پرسید: چگونه در خیبر را برداشتی با این که سه روز بود غذا نخورده بودی؟ عجب زور بازویی داری!
حضرت جواب دادند: «مَا قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِيَّةٍ وَ لَكِنْ قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ إِلَهِيَّةٍ»؛ در خیبر را با دست بشری برنداشتم بلکه با قوت الهی این کار را انجام دادم. «وَ نَفْسٍ بِلِقَاءِ رَبِّهَا مُطْمَئِنَّةٍ رَضِيَّةٍ»؛ وقتی نفس انسان، نفس مطمئنه شود و هیچ نفسانیتی نداشته باشد، آن وقت مظهر قدرت الهی خواهد شد.(بحارالانوار ج 21 ص 40)
فرد باتقوا در این مسیر قدم بر میدارد و با مرتبۀ پائین تواضع آغاز میکند و در نهایت به مراتب بالای تواضع میرسد و فانی فی الله شده و دیگر هیچ چیزی از خود ندارد.