یک روز أمیرالمؤمنین علیهالسّلام خواهر زادۀ خود؛ (جَعْدَةَ بْنِ هُبَيْرَةَ الْمَخْزُومِي) که شخصی دلاور و فهمیده بود را برای سخنرانی به بالای منبر فرستاد، هنگام سخنرانی ابهت حضرت او را گرفت و نتوانست صحبت کند، حضرت خودشان بالای منبر رفته و این خطبه را ایراد کردند؛ «أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَان ...»
در ضمن این خطبه می فرمایند: «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُه»؛ ما اهل بیت اميران سخن هستیم، درخت سخن در ما ريشه دوانده، و شاخههاى آن بر ما سايه افكنده است.
سپس از زمانۀ خود شکایت کرده میفرمایند: شما در روزگارى هستيد كه گويندۀ حق اندك، و زبان از راستگويى عاجز، و حق طلبان بى ارزشند، مردم گرفتار گناه و سازشكاری هستند، جوانان بد اخلاق، پيرمردان گناهكار، و عالمان منافق هستند کوچکترها بزرگان را احترام نمىكنند و توانگران دست مستمندان را نمىگيرند.
نام فایل: | خطبه ۲۲۴ (امراء الکلام).mp3 |
حجم: | ۸.۲ مگابایت |
تاریخ انتشار: | یکشنبه ۱۲ جمادیالثانیه ۱۴۴۳ |
نوع: | صوتی |
پیوند ثابت: |